از آنم که برای تنها نبودنم

آنچه را که اسمش غرور گذاشته ام

برایت به زمین بکوبم ...

احساس من قیمتی داشت

که تو برای پرداختن آن فقیر بودی...

نمی دانم دوستش دارم یا نه؟!

با هم قدم میزنیم

با هم میخوابیـم
دلم که میگیرد،

آغوشش را بـــاز می کنـــــد

و بر گونه هایم بوسه میزند

اما نمی دانم

دوستش دارم یا نه؟!

" تنهاییـــــم را " . . .

آنکه می رود فقط می رود ..

ولی آنکه می ماند درد می کشد ،

غصه می خورد ،

بغض می کند ،

تنهــایـم ...

اما دلتنگ آغــوشی نیستــم...

خستــه ام ...

ولـی به تکیـه گـاه نمـی اندیشــم...

چشــم هـایـم تـر هستنــد و قــرمــز...

تن‌ به نامه‌هایِ

حقیر داده ام
تو با عطرِ بابونه ی

موهایت ... می‌روی
تو بویِ ریواس را

با خود می‌بری
و من ....
نفسم تنگ می‌‌شود

از واگویه ی اینهمه دوری

حکایت من



حکایت کسی است که عاشق دریا بود ; اما قایق نداشت

وقتی از شادی

به هوا می پری ،

مواظب باش حسودان ،

زمین را از زیر پاهایت نکشند

به سلامتي دو بوسه

اولي وقتي بچه به دنيا ميادمادر ميبوستش

ولي بچه نميفهمه.

دومي وقتي مادر از دنيا ميره و بچه ميبوستش

ولي ديگه مادر نميفهمه

خدای خوب من ..خدای مهربانم

امروزم را بنام تو اغاز میکنم .بنام تو که بی همتائی مهربانی وجاودانی
واز تو میخواهم درین روز .

سلامتی وشادی ......موفقیت ودوست داشتن.

را بمن وبه دوستانم ببخش

دلمان را خوش وحاجاتمان را براور

ومن ..میدانم انها را بمن عطا خواهی کرد.

بیماران را نیز شفا بخش .

من ترا دوست میدارم ومیدانم تو مرا دوست میداری..

پس دست مرا بگیر.
شکرم را بپذیر ای پروردگار بزرگ

می دونستی اشک از لبخند با ارزشتره ؟

چون لبخند رو به هر کسی می تونی بدی
 

اما اشک رو برای کسی میریزی

که نمیخوای از دستش بدی

اندازه می‌گیری!

حساب و کتاب می‌کنی!

مقایسه می‌کنی!

و خدا نکند حساب و کتابت برسد به آنجا که

زیادتر دوستش داشته‌ای،

که زیادتر دل داده‌ای،

که زیادتر گذشته‌ای،

به قدر یک ذره، یک نقطه، یک ثانیه حتی،

درست همان جاست که

 

توقع آغاز می‌شود،

و توقع آغاز همه رنج‌هائی است

 

 

که "عشق" می‌نامیم!

زندگی با تو خیلی قشنگه

گاهی ...

حضور یه نفر بهت احساس

امنیت و آرامش میده

احساس زنده بودن و مهم بودن ....

گاهی بدون اینکه چیزی بگی

میفهمه حالتو ،

درکت میکنه

و نپرسيم كجاييم‌،

بو كنيم اطلسي تازه بيمارستان را.

و نپرسيم كه فواره اقبال كجاست‌.

و نپرسيم چرا قلب حقيقت آبي است‌.

و نپرسيم پدرهاي پدرها چه نسيمي‌،

چه شبي داشته اند.

کیا توجه کردن به برگ درختها که داره کم کم به زردی و نارنجی و قرمز میزنه ؟!
پاییز داره میاد و با اون زیبایی وصف نشدنیش دوباره یه فصل طلایی و رمانتیک پیش رو داریم!
به متولدین این فصل تبریک میگم ...!

سلامتی هر کس که دلش از یکی خوونه

سلامتی هر کس که غمش تا حد، جنوونه

سلامتی اونی که اشکاش همیشه رو گو نه هاش روونه

سلامتی غــــــــــــــــــــــم که تنها مونس و غمخوارموونه...

تمام قاصدک ها، بوی تو را می دهند

می دانم آمدنت نزدیک است

ایستگاه قطار را گل پوش کرده ام

راستی ساعت چند می رسی؟

به ابرها بگویم همان موقع ببارند

فکر کردی فقط الکل مستی میاره؟

خاطراتت "خودشان" ساقی اند.

چشمامو که هم میگیرم

یاد چشمات منو مست میکنه

تلخ منم،

همچون چای سرد..

که نگاهش کرده باشی،

ساعات طولانی،

و ننوشیده باشی..

تلخ منم،

چای یخ،

که هیچکس ندارد

هوسش را..

کسی ما را نمی جوید

کسی ما را نمی پرسد

کسی تنهایی ما را نمی گرید

دلم در حسرت یک دست

دلم در حسرت یک دوست ...

دلم در حسرت یک بی ریایِ مهربان مانده است!

آخرش دل را به دریا می زنم

زندگی را رنگ رویا می زنم

هرچه باداباد، هر جا می رسم

دم ز عشقت بی مهابا می زنم

گر مرا از خود برانی عاقبت