من و تو در رویا

کمی دل تنگی

 
 

ای کاش ..دستم رو بگیری .سنجد
ارسال شده در دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, - 20:37

 

 

تا تو هستی

 

که دستانم را بگیری،

 

آرزو میکنم هر روز

 

زمین بخورم!

 

کاش تابستانها

 

هم برفی بود


نويسنده یوسف؛سنجد

 


خواستم...سنجد
ارسال شده در شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, - 1:47

خواستم برایت هدیه بگیرم

گل گفت: که مرا بفرست که مظهر زیباییم

برگ گفت: که مرا بفرست که مظهر ایستادگی ام

بید گفت: که مرا بفرست که مظهر ادبم که همیشه سر به زیر دارم

به فکر فرو رفتم و

سرم را به زیر انداختم به ناگاه قلبم را دیدم

که بهترین چیز در زندگیم هست

به ناگه فریاد زدم

که قلبم را می فرستم چون

او

خود زیباست، مظهرایستادگیست
 
سربه زیرو با نجابتست

نويسنده یوسف؛سنجد

 


بعضی‌‌ها ....سنجد
ارسال شده در شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, - 1:35

 

 

بعضی‌‌ها اصلآ فراموش نمیشوند

 

 

حتّی اگر

 

 

فراموشی تمام مغز را فرسوده باشد

 

 

دل‌ که فراموشی را نمی فهمد...

 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


خدایا . . سنجدس
ارسال شده در جمعه 27 مرداد 1391برچسب:, - 23:53

خدایا . .


. آمده ام تا در خانه ات را به رویم بگشایی
 

زندگی در فراق تو امتحان دشواری است .

 

دلم بهانه تو را دارد



آنچنان دستم بگیر که آنگاه که دلم می لرزدایمانم نلرزد

 

 

 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


چرا هیچ کس....سنجد .
ارسال شده در جمعه 27 مرداد 1391برچسب:, - 23:38

 

حواست نبود ، که آمدم ...


حواست نبود ، که ماندم.....


حواسم نبود ، که با من نیامدی ...


حواسم نبود ، که پیشم نماندی....


حواسمان نیست که داریم تبدیل به خاطره میشویم ....


چرا هیچ کس حواسش به من نیست


چرا هیچ کس حواسش به من نیست

 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


هر سبزه .....
ارسال شده در جمعه 27 مرداد 1391برچسب:, - 10:45

 

هر سبزه که برکنار جویی رسته است
گویی ز لب فرشته‌خویی رسته است

پا بر سر سبزه تا به خواری ننهی
کان سبزه ز خاک لاله رویی رسته است

نويسنده یوسف؛سنجد

 


و یه دوست....حبایب
ارسال شده در جمعه 27 مرداد 1391برچسب:, - 9:40
 
 
دلــــــــــم
نه عشق آتشین میخواهد
نه دروغ های قشنگ
نه سکوت تلخ شاعرانه
نه ادعاهای بزرگ
دلم یه فنجون چای داغ میخواد
و یه دوست که بشه باهاش حرف زد.....!

نويسنده یوسف؛سنجد

 


سلام...سلام ..دوست خوبم تقدیم.سنجد
ارسال شده در پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:, - 11:0


نويسنده یوسف؛سنجد

 


درد تنهایی.........
ارسال شده در پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:, - 10:30

 

درد تنهایی کشیدن
مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی روی کاغذِ سفید
شاهکاری میسازد
به نامِ دیوانگی...!
و من این شاهکارِ را
...
به قیمتِ همهٔ فصلهایِ قشنگِ زندگیم خریده ام...
تو هر چه میخواهی مرا بخوان


نويسنده یوسف؛سنجد

 


اجزای.........
ارسال شده در پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:, - 10:15

 

 

اجزای تو جمله گوش می باید و بس


جان تو سخن نیوش می باید و بس



گفتی تو که: «مرد راه چون می باید»؟


نظّارگی* و خموش می باید و بس

 

نويسنده یوسف؛سنجد

 


برق اولمادی
ارسال شده در چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, - 23:21

 

 

برق اولمادی ” قیزیم گئجه یاندیردی لاله نی

پروانه نین ” اودم ده باخیر دیم اداسینه

گؤردوم طواف کعبه ده یاندیقجا یالواریر

سؤیلور : دؤزوم نه قدر بو عشقین جفاسینه ؟

یا بو حجاب شیشه نی قالدیرکی صاورولوم

یا سوندوروب بو فتنه نی ” باتما عزاسینه !

باخدیم کی شمع سؤیله دی : ای عشقه مدعی !

عاشق هاچان اولوب یئته اؤز مدعا سینه ؟

بیر یار مه لقادی بیزی بئیله یاندیران

صبر ائیله یاندیران دا چاتار اؤز جزاسینه “

اما بو عشقی آتشی عرشیدی ” جاندادیر

قوی یاندیریب خودینی یئتیرسین خداسینه


نويسنده یوسف؛سنجد

 


راستش ! دلم برات ......... سنجد
ارسال شده در سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, - 8:18

 

 

 

دلـــــم براے تــو کــه نه,

ولـ ــے َبرای روزهــا ی باهمـــ بودنمـان تَنـگـــ شده

 

براے تــو که نه ،

ولے برای "مواظِـ ـب خودت باش" شنیدن تَنـگــ شده

براے تـــو که نه ،

ولے برای نگاهـ ـے که تا پیچ سَرکوچه تعقیبم میکرد تَنـگــ شده

براے تـــو که نه ،

ولے برای دلے که نگرانم میشد تَنـگــ شده

راستش ! براے اینها که نه . . . . برای خودت .....دلَم خیــلے تَنـگــ شده


نويسنده یوسف؛سنجد

 


آذر بایجان تسلیت....
ارسال شده در دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, - 19:47
 


نمیدانم دلم دیوانهٔ کیست

کجا آواره و در خانهٔ کیست

نمیدونم دل سر گشتهٔ مو

اسیر نرگس مستانهٔ کیست..

نويسنده یوسف؛سنجد

 


بیچاره چشمم
ارسال شده در یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, - 1:39
 
( بیچاره چشمم که هر شب بی تو نگاه میکند
و میگرید .
تا صبح تک تک ستارها رو میشمارد
و گریه میکند/
تو جدایی را اختیار کردی
اما شبها وصبحها قلم
دردفتر شرح جداییت
را مینویسد وگریه میکند)

نويسنده یوسف؛سنجد

 


آذر بایجان تسلیت....
ارسال شده در یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, - 1:36
 
ز بعــــد ما نه غـــــــزل نی قصیده می مــــــاند
 
ز خـــامه ها دو سه اشك چكیده می مـــاند

در این چمن، به چه وحشت شكسته ای دامن
 
كـــه می روی تو و رنگ پریــــــده می مـــاند

 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


گـاهـی
ارسال شده در جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, - 13:43

 




گـوشـه ای از دلـتـنـگـیــ ـهـایـم را


دخـیـل آمـدن تــ ـو گـره زدم ،

گـاهـی مـسـتـجـاب شـو . .


نويسنده یوسف؛سنجد

 


تو را به جای....
ارسال شده در جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, - 13:37

 

 

 

 

 

 

 

 

تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم....

تو را به خاطر عطر نان گرم, برای برفی که اب می شود دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن دوست می دارم

تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم

 

 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


شاملو....سنجد
ارسال شده در جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, - 13:4

 

 


درخت با جنگل سخن می ‌گوید
علف با صحرا


ستاره با کهکشان


و من با تو سخن می ‌گویم

 

نامت را به من بگو

دستت را به من بده

حرفت را به من بگو

قلبت را به من بده

من ریشه ‌های ِ تو را دریافته ‌ام

با لبانت برای ِ همه لب ‌ها سخن گفته ‌ام

و دستهایت با دستان ِ من آشناست”
 
 
 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


التماس دعا....
ارسال شده در جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, - 2:5
دعا کنید با زبانی که  با آن گناه نکرده اید...
من با زبان تو گناه نکرده ام و تو با زبان من....
یعنی در حق هم دعا کنیم که دعا
در حق غیر زودتر مستجاب میشود.....
التماس دعا...

 

 


نويسنده یوسف؛سنجد

 


اگر تاریکی نبود ....
ارسال شده در جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, - 1:56

 


خدایا سپاس می گویم تو را از اینکه تاریکی را خلق کردی ...

تا محرم دردهای من باشد و پنهان کننده اشک های هر شبم


اگر تاریکی نبود دیگر اشک نمی ریختم از درون ویران می شدم


نويسنده یوسف؛سنجد

 



صفحه قبل 1 ... 10 11 12 13 14 ... 32 صفحه بعد